دريافت فايل
تفکر انتزاعی (abstract thinking)
تفکری که با توانائی درک جزئیات یک کل تقسیم یک کل به اجزاء آن و تشخیص خصوصیات کلی مشخص میشود تفکر نمادین
بیارادگی (abulia) کاهش تکانه در فکر یا عمل (مثلاً فقدان آرزو) به همراه بیتفاوتی به پیامدهای عمل در نتیجه نقص نورولوژیک، افسردگی، و اسکیزوفرنی رخ میدهد.
محاسبه پریشی (acalculia) فقدان توانائی انجام محا سبات که بهدلیل اضطراب یا اختلال تمرکز بهوجود نیامده باشد. یا نقص نورولوژیک و اختلال یادگیری رخ میدهد.
ارتفاعهراسی (acrophobia) وحشت از مکانهای مرتفع
آدیادوکوکینزی (adiadochokinesia) ناتوانی در انجام حرکات سریع متناوب در نتیجه نقص نورولوژیک و ضایعه مخچهای رخ میدهد.
عاطفه (affect) تجربه قوی و ذهنی هیجان که با عقیدهای بارنمائی ذهنی ابزارها همراه است. عاطفه تظاهرات بیرونی دارد که ممکن است بحث عنوانهای محدود کند. سطحی، بیثبات، یا نامتناسب طبقهبندی بشوند. بهاصطلاح خلق نیز مراجعه کنید.
پرخاشگری (aggression) عمل هدفمند و نیرومندی که ممکن است کلامی یا فیزیکی باشد. همتای حرکتی عاطفه خشم، عصبانیت، و خصومت میباشد. دو نقص نوروبیولوژیک، اختلال لوب تمبوزال، اختلالات کنترل تکانه، مانیا، و اسکیزوفرنی مشاهده میشود.
آژیتاسیون (agitation) اضطراب شدید به همراه بیقراری حرکتی
آگورافوبی (agora phobia) ترس مرضی از مکانهای باز یا ترس از ترک محل آشنای خانه. ممکن است به همراه حملات پانیک یا بدون آن ظاهر شود.
آکاتیژیا (akathisia) احساس ذهنی، بیقراری حرکتی که با نیاز قابل توجه به حرکت دائم تظاهر میکند، ممکن است بهعنوان عوارض خارج هرمی داروهای آنتیپسیکوتیک مشاهده شود. ممکن است با آژیناسیون پسیکوتیک اشتباه شود.
آلکسیتایمی (alexithymia) ناتوانی در توصیف یا آگاهی از هیجان با خلقهای خود؛ با شرح خیالپردازی مرتبط با افسردگی، سوء مصرف مواد، و اختلال استرس پس از تروما
دوسوگرائی (ambivalence) وجود همزمان دو تکانه متضاد در مورد یک چیز با شخص معین در یک زمان معین. در اسکیزوفرنی، حالات مرزی، و اختلال وسواس فکری - عملی دیده میشود.
بیحرکتی (akinesia) فقدان حرکت جسمی مانند بیحرکتی بسیار شدید در اسکیزوفرنی کاتاتونیک. همچنین ممکن است بهعنوان عارضه خارجهرمی داروهای آنتیشپسیکوتیک رخ دهد.
فراموشی (amnesia) ناتوانی نسبی یا کامل برای یادآوری تجارب گذشته ممکن است در اصل ارگانیک (اختلال فراموشی) یا هیجانی (فراموشی تجزیهای) باشد.
بیرمقی (anergia) فقدان انرژی
فقدان لذت (anhedonia) فقدان علاقهمندی و ترک اعمالی که طبیعتاً لذتبخش است. معمولاً مرتبط با افسردگی میباشد.
نامپریشی (anomia) ناتوانی در یادآوری نام اشیاء
بیاشتهائی (anorexia) فقدان یا کاهش اشتهاء. در بیاشتهائی عصبی، ممکن است اشتهاء وجود داشته باشد، اما بیمار از خوردن امتناع کند.
ناتوانی در ادراک بیماری (anosognosia) ناتوانی در شناسائی نقص جسمی در خود (مثلاً بیمار فلج اندام خود را انکار میکند).
فراموشی پیشگستر (anterograde amnesia) از دست دادن خاطره برای رخدادها که متعاقب شروع آمنزی ایجاد میشود. پس از سانحه شایع است با فراموشی پسگستر مقایسه کنید.
اضطراب (anxiety) احساس بیمی که بهعلت انتظار خطر بهوجود میآید که ممکن است درونی یا بیرونی باشد.
بیاحساسی (apathy) حالت هیجانی گرفته و مرتبط با سردی و بیتفاوتی در انواع معین اسکیزوفرنی یا افسردگی دیده میشود.
آفازی (aphasia) هرگونه اختلال در فهم یا بیان زبان که بهدلیل اختلال مراکز مغزی بهوجود میآید. برای انواع آفازی به اصطلاحات خاص آنها مراجعه کنید.
آپراکسی (apraxia) ناتوانی از انجام فعالیت ارادی، هدفدار؛ که با فلج یا سایر آسیبهای حسی یا حرکتی قابل توضیح نباشد. در آپراکسی ساختاری، بیمار قادر به کشیدن اشکال دو یا سهبعدی نمیباشد.
آتاکسی (ataxia) فقدان هماهنگسازی جسمی یا ذهنی
۱. در نورولوژی به فقدان هماهنگی عضلانی اشاره میکند. ۲. در روانپزشکی، اصطلاحآتاکسی درون - روانی (intrapsychic ataxia) به فقدان هماهنگی بین احساسات و افکار اشاره میکند. در اسکیزوفرنی و اختلال وسواس فکری - عملی شدید دیده میشود.
توجه (attention) تمرکز؛ جنبهای از هوشیاری که در ارتباط با میزان تلاش بهکار برده شده در توجه به جنبههای مشخص، یک تجربه، فعالیت، یا وظیفه میباشد. و معمولاً در اضطراب یا اختلالات افسردگی آسیب میبیند.
توهمشنوائی (auditory hallucination) ادراک غلط صوت، معمولاً صدای انسان؛ اما به شکل سایر اصوات مانند موسیفی نیز ممکن است باشد. شایعترین توهم در اختلالات روانی میباشد.
تفکر اوتیستیک (autistic thinking) تفکری که افکار بیشتر خودشیفته و خودمدارانه است، با تأکید بر ذهنیت تا عینیت و بدون توجه به واقعیت، هم معنای اصطلاحات اوتیسم یا واقعیتگریزی (dereism) است. در اسکیزوفرنی و اختلال اوتیستیک دیده میشود.
هذیانهای غریب (bizarre delusion) عقیده نادرستی که آشکارا محال یا عجیب و غریب میباشند (مثلاً مهاجمین فضائی الکترودها را در مغز شخص کار میگذارند). در اسکیزوفرنی شایع است. در هذیانهای غیرغریب، محتوای هذیان معمولاً در حوزه امکان میباشد.
انسداد (blockin) توقف ناگهانی جریان تفکر قبل از اینکه فکر یا عقیده به پایان برسد. پس از مکثی کوتاه شخص از آنچه که مورد بحث بود یا قرار بود مورد بحث واقع شود، چیزی به خاطر نمیآورد (محرومیت فکر نیز گفته میشود). در اسکیزوفرنی و اضطراب شدید شایع است.
عاطفه کند (blunted affect) اختلالی در عاطفه که تظاهر آن بهصورت کاهش شدید در برونیسازی احساسات است این حالت چنانکه اویگن بلویلر مطرح کرده است. یکی از نشانههای اساسی در اسکیزوفرنی میباشد.
کاتالپسی (cataplexy) اختلالی که در آن فرد در همان وضع بدنی که قرار گرفته باقی میمانند. در موارد شدید اسکیزوفرنی کاتاتونیک مشاهده میشود. به آن انعطافپذیری مومیشکل نیز میگویند.
کاتاپلکسی (cataplexy) از دست دادن موقتی تون عضلانی که موجب ضعف و بیحرکتی میشود؛ میتواند تحتتأثیر حالات هیجانی مختلف بهوجود آید و متعاقب آن شخص به خواب میرود. عموماً در نارکولپسی دیده میشود (۱).
برانگیختگی کاتاتونیک (catatonic excitment)
فعالیت حرکتی کنترلنشده و برانگیخته که در اسکیزوفرنی کاتاتونیک مشاهده میشود. بیمار در حالت کاتاتونیک ممکن است ناگهان حالت برانگیخته انفجاری یابد و خشن شود.
وضعیتگیری کاتاتونیک (catatonic posturing) گرفتن وضعیت بدنی غیرعادی و نامتناسب ارادی که معمولاً برای مدت طولانی حفظ میشود. ممکن است بهصورت غیرقابل انتظار به برانگیختگی کاتاتونیک تغییر کند.
ریژیدیته کاتاتونیک (catatonic rigidity) وضعیت ثابت و مداوم حرکتی که نسبت به تغییر مقاوم است.
حاشیهپردازی (circumstantility) اختلال در تفکر تداعیگرا و فرآیند تکلم که بیمار قبل از گفتن عقیده اصلی به صحبتهای غیرضروری و افکار نامتناسب کشیده میشود. در اسکیزوفرنی، اختلالات وسواس فکری، و موارد معینی از دمانس مشاهده میشود.
تداعی صوتی (clang association) تداعی یا تکلمی که با صدای لغات مرتبط است و به معنی آن کلمات ارتباط منطقی با هم ندارند، ممکن است قافیهسازی و جناس یا ابهام بر رفتار کلامی مسلط باشد. اکثراً در اسکیزوفرنی یا مانیا مشاهده میشود.
تیرگی هشیاری (clouding of consiousness) هر اختلال هشیاری که در آن شخص کاملاً بیمار، هشیار و دارای موقعیتیابی سالم نیست. در دلیریوم، دمانس و اختلال شناختی رخ میدهد.
بریدهگوئی (cluttering) اختلال در روانی کلام شامل نابههنجاری ادای سریع و ناموزون کلمات که تکلم را غیرقابل فهم میکند. شخص مبتلا معمولاً از آسیب ارتباطی خود ناآگاه است.
شناخت (cognition) فرآیند ذهنی دانستن و آگاه شدن، این عملکرد ارتباط نزدیکی با قضاوت دارد.
اغماء (coma) حالت عمیق ناهشیاری که شخص نمیتواند بیدار شود، به همراه پاسخدهی مختصر یا ناآشکار به محرک، در آسیب یا اختلال مغزی، اختلالات سیستمیک مانند کتواسیدوز دیابتی و اورمی، و در مسمومیت با الکل و سایر داروها دیده میشود. اغماء ممکن است در حالات شدید کاتاتونیک و اختلال تبدیلی نیز رخ دهد.
توهم آمرانه (command hullucination) ادراک غلط بهصورت دستوراتی که شخص ممکن است احساس کند که مجبور به اطاعت است یا قادر به مقاومت نیست.
وسواس عملی (compulsion) نیاز بیمارگونه برای به انجام رساندن یک تکانه، که اگر مقاومت شود ایجاد اضطراب مینماید؛ رفتار تکراری در واکنش به یک فکر وسواسی، یا انجام آن طبق آداب خاص، که به خودی خود هدفی ندارد، مگر جلوگیری از وقوع اتفاقی در اینده.
تفکر عینی (concrete thinking) تفکری که با رویدادها و اشیاء واقعی و تجزیه فوری مشخص میگردد و نه با انتزاعات. در کودکان، افرادی که توانائی تعمیم دادن آنها از بین رفته یا هرگز رشد نکرده باشد (چنانکه در اختلالات روانی - شناختی خاص وجود دارد)، و اشخاص اسکیزوفرنیک دیده میشود. آن را با تفکر انتزاعی (abstract thinking) مقایسه کنید.
افسانهسازی (confabulation) پر کردن ناخودآگاه شکافهای حافظه یا تجارب یا رخدادهای خیالی که واقعی ندارند. معمولاً در سندرمهای فراموشی مشاهده میشود، و باید از دروغگوئی متمایز شود. به قسمت تحریف حافظه نیز مراجعه کنید.
کنفوزیون (confusion) اختلال در هوشیاری بهصورت اختلال موفقیتیابی در ارتباط با زمان، مکان یا شخص
هشیاری (consiousness) حالت آگاهی، یا پاسخ به محرک بیرونی
عاطفه درهمفشرده (constricted affect) کاهش شدت احساس به درجاتی کمتر از عاطفه کند
هرزهگوئی (coprolalia) ادای جبری کلمات زشت و وقیح در بعضی از موارد اسکیزوفرنی و اختلال تورت دیده میشود (۱)
Deja Entendu Deja Entendu خطائی که در آن شخص احساس میکند چیزی را که میشنود قبلاً شنیده است.
Deja Vu Deja Vu هذیان شناخت بصری که در آن موقعیت تازه اشتباهاً تکرار تجربهای قبلی تلقی میشود.
Deja Pense Deja Pense اختلالی که در آن فکری تازه تکرار فکری که قبلاً تجربه شده است تلقی میشود.
دلیریوم (Delirium) اختلال روانی حاد بازگشتپذیری که باکتفوزیون و آسیبهائی در هشیاری مشخص میشودٍ معمولاً مرتبط با بیثباتی هیجانی، توهمات، یا هذیانها و رفتار نامتناسب، تکانشی، نامعقول یا غیرعادی میباشد.
هذیان (delusion) باور غلطی که بر استنباط نادرست شخص از واقعیت برونی متکی است و بهرغم دلایل یا شواهد بدیهی و عینی و بهرغم سایر افراد در این باور سهیم نمیباشند، بهطور ثابت حفظ میشود.
هذیان کنترل (delusion of control) باور غلطی مبنی بر اینکه اراده، افکار و احساسات شخص بهوسیله نیروهای خارجی کنترل میشود.
هذیان بزرگمنشی (delusion of grandeny) برداشت مبالغهآمیز از اهمیت، قدرت یا هویت شخصی
هذیان بیوفائی (delusion of infidelity) باور غلطی مبنی بر بیوفائی شخص مورد علاقه بهنام احساسات بیمارگونه (pathological jealousy) نیز مشهور است.
هذیان گزند و آسیب (delusion of persecution) عقیده باطل مبنی بر اینکه شخص مورد اذیت و آزار و گزند واقع شده است، بیشتر در بیماران مرافعهجو دیده میشود که تمایل بیمارگونه برای اقدامات قانونی در مقابل آزار و اذیت خیالی دارند. شایعترین هذیان است.
هذیان فقر (delusion of poverty) باوری غلط مبنی بر اینکه شخص تمام دارائیهایش را از دست میدهد.
هذیان انتساب (delusion of persecution) باوری غلط مبنی بر اینکه رفتار دیگران به او ارتباط و اشاره دارد، یا برای فرد اتفاقات موضوعها، یا افراد دیگر اهمیتی ویژه و غیرعادی و معمولاً منفی دارند از باور انتساب مشتق میشود که درآن شخص تصور میکند دیگران درباره او صحبت میکنند (مثلاً افرادی که در رادیو یا تلویزیون هستند، در رابطه با او یا با او صحبت میکنند).
مسخ شخصیت (depersonalization) احساس غیرواقعی درباره خود، قسمتهائی از بدن، یا محیط خود که در اثر استرس یا خستگی شدید رخ میدهد در اسکیزوفرنی، اختلال مسخ شخصیت و اختلال شخصیت اسکیزوتایپال مشاهده میشود.
افسردگی (depression) حالت روانی که مشخصه آن احساس غمگینی، تنهائی، ناامیدی، اعتماد به نفس پائین، و سرزنش خود به همراه علایمی شامل کندی روانی - حرکتی یا گاه آژیتاسیون، کنارهگیری از ارتباطهای بینفردی و نشانههای نباتی مانند بیخوابی و بیاشتهائی مشخص میشود. این اصطلاح اشاره یا به نوع خلق فرد یا یک اختلال خلقی دارد.
از خط خارج شدن (derailment) انحراف تدریجی یا ناگهانی جریان تفکر بدون انسداد، گاهی بهعنوان مترادف شل شدن تداعیها بهکار برده میشود.
مسخ واقعیت (derealization) احساس تغییر واقعیت یا اینکه محیط شخص تغییر کرده است. معمولاً در اسکیزوفرنی، حملات پانیک، و اختلالات تجربهای مشاهده میشود.
واقعیت گریزی (dereism) فعالیت روانی که از سیستم منطق غیرعادی و فرد ویژه (ایدیوسنکراتیک) پیروی میکند و مراتب واقعیت یا تجربه را در نظر نمیگیرد. ویژگی مشخص اسکیزوفرنی است به قسمت تفکر اوتیستیک نیز مراجعه کنید.
مهارگسیختگی (disinhuibition) ۱. رفع اثر مهاری، مانند کاهش عملکرد مهاری قشر مغز توسط الکل
۲. در روانپزشکی - آزادی بیشتر در عمل مطابق با سائقها یا احساسات درونی و کمتوجه بودن نیست به مهارهای تلقینشده توسط هنجارهی فرهنگی یا سوپرایگوی فرد.
اختلال موقعیتیابی (disorientation) کنفوزیون؛ اختلال در آگاهی از زمان، مکان و شخص (موقعیت خود نسبت به سایر اشخاص)، ویژگی مشخص اختلالشناختی است.
حواسپرتی (distractibility) ناتوانی برای تمرکز توجه؛ بیمار تکالیف محول را انجام نمیدهد. اما به پدیدههای غیرمرتبط در محیط توجه نشان میدهد.
دیزآرتری (dysarthria) اشکال در تکلم و تلفظ که فعالیت حرکتیشکل دادن آواها به گفتار است و نه پیدا کردن کلمات یا دستور زبان
دیسکینزی (dyskinesia) اشکال در انجام دادن حرکات در اختلال خارجهرمی مشاهده میشود.
دیسفوری (dysphoria) احساس ناخوشایندی یا ناراحتی؛ خلق کسیکه بهطور کلی ناراضی و بیقرار است. در افسردگی و اضطراب مشاهده میشود.
دیستونی (dystonia) اختلال حرکتی خارجهرمی شامل کندی؛ انقباض مداوم عضلات محوری یا جانبی؛ معمولاً یک حرکت غالب است. که منجر به انحراف نسبتاً مداوم وضعیتی میشود؛ واکنش حاد دیستونیک (شکلک در آوردن در صورت، تورتیکولی)، گاهی با شروعی درمان داروئی آنتیپسیکوتیک مشاهده میشود.
|
- بازدید: 4316